کد مطلب:314408 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:310
با عنایات قمر بنی هاشم فرزند سالم به دنیا آمد
جناب حجت الاسلام آقای شیخ ظهیر احمد خان افتخاری هندی طی نامه ای به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام مرقوم داشته اند:
29 یا 30 جمادی الثانی سال 1420 ق شب تاریك بود. بنده در وطن خود شهر سلطان پور ایالت اترپردیش هند در مراسم عروسی پسر برادرم شركت كرده بودم. یك مرتبه یادم آمد به عیالم زنگی بزنم. بلافاصله رفتم باجه ی تلفن لكنهو خانه ی خودم زنگ زدم به خواهرم گفت: همه خوب هستند فقط زن شما را بردند زایشگاه كه بچه به دنیا بیاید شما زودتر برگردید. بلافاصله بعد از چند دقیقه سوار اتوبوس شدم و خود را رساندم به منزل در لكنهو و سپس به زایشگاه رفتم. از خانم دكتر پرسیدم: حال عیالم چه طور است؟ گفت: باید عیال شما سزاریان بشود و عمل جراحی بكنیم تا بچه سالم به دنیا بیاید، من گفتم: تا حد ممكن شما جراحی نكنید.
در جواب گفت: ما هم خیلی داریم تلاش می كنیم. بچه بدون جراحی به دنیا بیاید، اما شما باید اجازه بدهید و یا امضا بكنید كه خانم را به اتاق عمل ببریم.
دكترها مشغول و آماده شدند كه عمل شروع شود، بنده این طرف یعنی خارج از اطاق عمل جراحی متوسل شدم به اهل بیت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، اسم یكی یكی را می گفتم و دعا می كردم، اما وقتی كه به اسم شریف حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام رسیدم و از این بزرگوار در این مشكل طلب كمك كردم از آقا كمك می طلبیدم كه یك دفعه پرستار بیمارستان آمد و گفت: آقا مبارك باشد و مژده بده دختر زیبا و خوشگل شما به دنیا آمد. من خیلی خوشحال شدم. این روز مصادف بود با روز اول رجب روز ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام. این كرامت بزرگ برایم از حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كه فراموش شدنی نیست.
شهر لكنهو هندوستان، ظهیر احمدخان افتخاری
[ صفحه 345]
29 یا 30 جمادی الثانی سال 1420 ق شب تاریك بود. بنده در وطن خود شهر سلطان پور ایالت اترپردیش هند در مراسم عروسی پسر برادرم شركت كرده بودم. یك مرتبه یادم آمد به عیالم زنگی بزنم. بلافاصله رفتم باجه ی تلفن لكنهو خانه ی خودم زنگ زدم به خواهرم گفت: همه خوب هستند فقط زن شما را بردند زایشگاه كه بچه به دنیا بیاید شما زودتر برگردید. بلافاصله بعد از چند دقیقه سوار اتوبوس شدم و خود را رساندم به منزل در لكنهو و سپس به زایشگاه رفتم. از خانم دكتر پرسیدم: حال عیالم چه طور است؟ گفت: باید عیال شما سزاریان بشود و عمل جراحی بكنیم تا بچه سالم به دنیا بیاید، من گفتم: تا حد ممكن شما جراحی نكنید.
در جواب گفت: ما هم خیلی داریم تلاش می كنیم. بچه بدون جراحی به دنیا بیاید، اما شما باید اجازه بدهید و یا امضا بكنید كه خانم را به اتاق عمل ببریم.
دكترها مشغول و آماده شدند كه عمل شروع شود، بنده این طرف یعنی خارج از اطاق عمل جراحی متوسل شدم به اهل بیت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، اسم یكی یكی را می گفتم و دعا می كردم، اما وقتی كه به اسم شریف حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام رسیدم و از این بزرگوار در این مشكل طلب كمك كردم از آقا كمك می طلبیدم كه یك دفعه پرستار بیمارستان آمد و گفت: آقا مبارك باشد و مژده بده دختر زیبا و خوشگل شما به دنیا آمد. من خیلی خوشحال شدم. این روز مصادف بود با روز اول رجب روز ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام. این كرامت بزرگ برایم از حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام كه فراموش شدنی نیست.
شهر لكنهو هندوستان، ظهیر احمدخان افتخاری
[ صفحه 345]